اولین واکسن
اولین واکسنتو دوماهگی نوش جان کردی شب قبلش با دایی محسن و مامانی و سارا جون رفتیم فرحزاد اخه ماه رمضون بود و بابایی میخواست بهمون افطاری بده. رفتیم ابشار چون ما در دوران نامزدیمون خیلی با بابایی میرفتیم اون جا. تو راه بابایی برای من یه دسته گل رز صورتی خرید و من خیلی خوشحال شدم چون با وجود تو دوتا دسته گل داشتم.. از اونجایی که عاش ق ما شین و ددر رفتنی تو ماشین فقط میخندیدی اما وقتی رسیدیم و نشستیم گریه رو سر دادی. همش بغلمون بودی.بابایی که با مدیر اونجا و چنتا از پرسنل دوست بود خواست تا برات نبات د اغ بیارن و تو شیشت ریختن. تو خوردی و لالا کردی.فردا بردمت مرکز بهداشت و واکسن زدی.اولش ...